نویسنده: دکتر سعید فاطمی



 
در حقیقت عنوان (میتولوژی) یونان و روم بمجموعه حکایات و قصص و افسانه هائی داده میشود که از قرن نهم قبل از میلاد مسیح بوسیله (همر) نویسنده نابینای (ایلیاد و ادیسه)(1) بوجود آمد و در دوره شرک (پاگانیسم) «Paganisme» 3 یا 4 قرن بعد از مسیحیت بطور مختلف ادامه یافت. منابع سرشاری که جهش نبوغ بشری را طی ادوار گذشته روشن میکند نقش باستانی فرهنگ یونان و روم را نیز تنفیذ مینماید.
هر ملتی در جهان، بصورتی تحول فکری و فرهنگی خود را نشان داده است و یونانیان بخصوص مظاهر این تحولات را در نمودار ساختن سنتهای مذهبی و خدایان اسطوره ای خویش جستجو کرده اند.
موجودات مافوق انسانی در همه کشورها بیشتر جنبه مذهبی دارند.
انسان اولیه پیش از آنکه یک روش عقلی را تبعیت کند بنا بمقتضای بدوی بودن دنبال روشهای غیرعقلی بوده و شاید یکی از علل وجود دینهای مختلف همین انگیزه بوده است.
خرافات در گذشته مبنای زندگی اکثر جوامع ابتدائی را تشکیل میداد و جادوگران در حقیقت فرمانروایان مطلق قبائل بشمار میرفتند.
وجود حوادث و عناصر طبیعی همچون شب و روز- روشنائی و تاریکی- طوفان و ساعقه- خشکسالی و باروری باعث شد که خدایان قادری برای این امور بوجود بیاورند و در مرحله دوم مراسم مذهبی را باید بنام برد که آداب مخصوص بخود همچون خواندن ادعیه و نیایش- قربانی و نذر اصول اساسی عقاید بشر اولیه را تشکیل داد و پس از تحول، سیمائی شناخته بخود گرفت. هم اکنون لوحه هائی موجود است که روش جادوگری را در میان سومریها و مصریها روشن میسازد تا بجائی که گاهی این جادوگران شخصیتی افسانه ای پیدا میکنند و حتی جزو خدایان قرار میگیرند.
(بعنوان مثال آسکلپیوس «Asclepios» را میتوان نام برد که بنا بروایات قدیم پسر آپولون و خدای پزشکی نزد یونانیها و رومیها بوده است. او نه تنها بمداوای بیماران همت گماشت بلکه مردگان را نیز زنده نمود تا جائیکه زئوس (Zeus) خدای خدایان خشمناک شد و بنا بدرخواست پلوتن «Pluton» صاعقه بر او فرود آورد.
خروس علامت هشیاری و افعی علامت احتیاط- مخصوص این خدای افسونگر بود. مورخان قدیم او را گاهی جادوگر و گاهی خدا و زمانی نیمه خدا میشناسند و برخی در وجود او حتی تردید میکنند).
انسان همیشه با طبیعت در جنگ بوده و تلاش همه جانبه او پایداری در برابر حوادث طبیعی و در حقیقت دفاع برای زنده ماندن بوده است.
برای این دفاع چاره‌ای باید اندیشه کرد و بموجوداتی قادرتر از انسان ضعیف توسل جست.
آیا این موجودات جز خدایان اسطوره ای چیزهای دیگری میتوانستند باشند؟
خدایان بسبب نیاز بندگان جاهل، ساخته و پرداخته شدند و نویسندگان و شعرائی که سردسته آنها (اوید Ovide) شاعر روسی است کتب افسانه ای قدیم را برای دنیای امروز بنا نهادند(2).
انسان ابتدائی برای روح بدو اصل معتقد بود: یا او را جاودانه میپنداشت و یا به تناسخ اعتقاد میورزید.
کسانیکه به تناسخ روح نظر داشتند بیشتر هندیان و قبائل افریقائی و بعضی از فرق صوفیان بودند در حالیکه اکثر ملل روی زمین بجاودانی بودن روح پس از مرگ اعتقاد داشتند.
هنوز در گورستانها در کنار اجساد مردگان اشیاء و لوازم زندگی فراوان دیده می شود و بعضی از قبائل اسکیمو از خوردن گوشت پرندگان و حیوانات خودداری میکنند زیرا میترسند که روح اقوام مرده آنان در جسم این حیوانات حلول کرده باشد!
در یونان و روم میوه و نمک و شراب مخصوص خدایان را در کنار مردگان میگذاشتند و معتقد بودند که سفر بجهان زیرین همچون دیونیزوس «Dionysos» و ارفه «Orphee» و دیداری از قلمرو هادس «Hades» برای بعضی مقدور و میسر است(3).
اما ارفه که بزرگترین شاعر افسانه ای یونان باستان بود بحمایت آپولون- درآمد و از او (چنگ هفت بند) بهدیه گفت و خود نیز بر آن دو بند افزود تا چنگ 9 بند را بپاس 9 ربه النوع صنایع بنوازد (بنا بروایت همر موزها «Muses» هنر و صنایع را حمایت میکردند و در شجره نامه خدایان «Theogonie» که هزیود «Hesiode» شاعر یونانی در قرن هشتم پیش از میلاد نوشته آنانرا دختران زئوس خدای خدایان قلمداد کرده است).
ارفه چنگ زن چنانکه مشهور است بقلمرو خدای دنیای مردگان (هادس) سفر کرد تا همسر زیبای خود را باین جهان بازگرداند.
در میتولوژی سومریها نیز از سفر (انکیدو Enchido) بقلمروی جهان زیرین صحبت میشود و ارتباط این اندیشه با مراسم و اعتقادات مذهبی کاملاً روشن و هویداست.
اعتقاد بارواح شرور و شیاطین و پرستیدن اجداد نیز در میان بعضی از ملت ها هنوز هم رواج دارد.
عقیده به جن و پری و سحر و جادو و حکایاتی نظیر آن افسانه ای و ابهام آمیز است اما در طی قرون و اعصار این اندیشه های خام در مغز مردم نسل به نسل وجود داشته و خوبی و بدی- زشتی و زیبائی جنبه های مذهبی و اسطوره ای پیدا کرده اند.
همه خدائی دارند و این خدایان با وجود قدرت کامله خویش از ناتوانی در برابر خدای خدایان بی بهره نیستند.
نخستین بار یهودیان بودند که سد خرافات و پرستیدن خدایان متعدد را شکستند و بمبارزه شدید علیه بت پرستی قیام نمودند. اما مسیحیت برخلاف یهود رنگ و روئی تازه باین خرافات بخشید و آنرا بصور نامطلوب دوباره وارد دین نمود و تا مدت هفت قرن یعنی ظهور اسلام بت پرستی هنوز رواج داشت و خدایان بر اندیشه مردم حکومت می کردند.
این خدایان در میان ملل گوناگون و مذاهب مختلف صور جداگانه ای داشتند که جز یونان و روم در این مقال- دیگران مورد بحث ما نیستند.
محققان درباره میتولوژی هر یک تعریفی در خور سنجش خویش دارند که اغلب با یکدیگر مطابقت ندارد حتی در بیان کلمه اساطیر نیز بین ملل گوناگون تفاهم موجود نیست و بقول مولانا جلال الدین مولوی:

که اساطیر است و افسانه نژند
نیست تعمیقی و تحقیقی بلند
تا قیامت میزند قرآن ندا
کای گروهی جهل را گشته خدا

مر- مرا افسانه میپنداشتند
تخم طعن و کافری می کاشتند
خود بدیدید ای خسان طعنه زن
که شما بودید افسانه نه من

محققان بزرگی نظیر (ماکس مولر) و (لالاند) و (تیلور) و (روژه باستید) و (گریمال) تعاریفی که از (میت) و (میتولوژی) نموده اند برای درک مفهوم واقعی اسطوره هرگز رسا نبوده است اما اندیشه ای که محقق آلمانی (تئودور بنفی T.Benfey) مترجم دو کتاب معروف اساطیری هندو بنام (هیتوپارسا) و (پانچاتانترا) نموده روشن کرده است که اسطوره های شرقی و غربی همگام یکدیگر در اندیشه های بشری راه یافته اند.
او ثابت کرده است که ستایش «میت»ها در نسلهای بشری و سرزمین های گوناگون یک منشاء و مبداء داشته است.
وی برسوم و آئین بودائیها- هندیها- فنیقی ها- مصری ها- ایرانیها- یونانیها و بالاخره اسکاندیناویها اشاره میکند و وجود تشابه «میت ها» را بطور خلاصه روشن میسازد.
در اساطیر هندی- مانو «Manu» خدای اندیشه است که اگر این کلمه را با مینرو «Minerve» خدای اندیشه و هنر و علوم و صنعت رومیها (دختر ژوپیتر) یا (منش) و (مینو) در زبان فارسی مقایسه کنیم بخوبی همگامی اسطوره ها در میان ملل مختلف آشکار میشود.
(مانو) از ریشه (مان) و در هندی بمعنی اندیشه است و در اساطیر هندی این کلمه نام چهارده جد اعلای آدمیان است که خداوندان خلقت شناخته میشوند و نخستین آنها منوسوایم بهوا «Svayam-Bhwa» و آخرین آنها بهوتیه «Bhautya» است.
در اساطیر یونان و روم خدایان 12 گانه وجود دارند.
1- زئوس یونانی که رومیها بآن ژوپیتر نام نهاده اند و خدای خدایان است.
2- «هرا- Hera» یا ژونن «Junon» همسر خدای خدایان و الهه عروسی.
3- آرس- «Ares» یا مارس پسر زئوس و خدای جنگ.
4- هفائیستوس «Hephaistos» یا وولکان «Vulcain» خدای صنعت.
5- آتنا «Athena» یا «Minerve» الهه عقل و اندیشه های عالی.
6- هرمس «Hermes» یا مرکور «Mercure» خدای تجارت و فصاحت.
7- فوبوس «Phoebus» یا آپولون «Apollon» خدای هنر و موسیقی.
8- آرتمیس «Artemis» یا دیان «Diane» الهه زمین و شکار.
9- آفرودیت «Aphrodite» و یا ونوس «Venus» الهه عشق.
10- پوزئیدن «Poseidon» یا نپتون «Neptune» برادر زئوس و خدای دریاها.
11- هستیا «Hestia» یا وستا «Vesta» الهه آتش.
12- دمتر «Demeter» یا سرس «Ceres» الهه زمین و زراعت.
در اساطیر هندی هر یک از چهارده (مانو) بوجود آورنده نو بشر میباشند و نیز هر یک بنوبه خود برای دوره ایکه (منوانتر «Manvantara») (منو + انتر) یا عصر (مانو) خوانده میشود بزمین حکومت میکند و مدت هر (منوانتر) که دوره عمر یک (مانو) است حداقل پنج میلیون سال است.
در میتولوژی یونان و روم زئوس با خواهر خود (هرا) ازدواج میکند و در اساطیر هندی نیز همین شباهت موجود است یعنی (مانو)ی اول از ازدواج (برهما) با دخترش (شت روگا «Sata-Rupa») پدید آمد و نیز گفته شده که برهما (مانو) را خلق کرد و از قسمت ماده خود (شت روپا) را آفرید و بهمسری (مانو) درآورد.
مجموعه قوانین مانو دستورالعمل اساسی طبقات چهارگانه هندو است و وظائف دنیوی و اخروی افراد هر طبقه را تعیین نموده و مشخص میدارد.
هندیها معتقدند که امروزه (مانوی) هفتم بر جهان حکومت میکند و او «فرزند آفتاب» است و (وی وسوت) «Vivasvata» نام دارد.
هلیوس «Helios» در افسانه های یونانی بر روی کالسگه چهار اسب سفید خود ایستاده و هر صبحگاه کرانه های آسمان را در مینوردد و نگاه خشمناک خویش را از زیر کلاه خود طلائی بر همه جا میاندازد.
در اینجا است که ملاحظه میشود (آپولون) و (آرتمیس) مظاهری بی همتا برای خورشید و ماه نیستند بلکه دوقلوهائی مانند هلیوس «Helios» و سلنه «Selene» دارند.
همانگونه که در میتولوژی یونان و روم خدایان بجنگ یکدیگر میروند یا بیاری همدیگر میشتابند در افسانه های بابلی و مصری و هندی نیز نظایر بیشماری برای آنان میتوان یافت.
بل «Bel» خدای بی همتای بابلی ها با زئوس یونانیها یا بعل «Baal» فنیقی ها هیچ تفاوتی از نظر قدرت و افسانه پردازی ندارند.
داستان ایفی ژنی «Iphigenie» دختر آگاممنن که پدرش بهنگام جنگ تروا او را قربانی راه دیان «Diane» نمود تا بادهای موافق را برای حرکت کشتیهای خویش از طرف خدایان جلب نماید چقدر شبیه داستان طوفات (شت پت براهمن) است و از بین رفتن تمام موجودات زنده در حکایت (مهابهارت) هندی چگونه انسان را بیاد افسانه یونانی (د کالیون) «Deucalion» پسر پرومته «Promethee» و شوهر (پیرآ) «Pyrrha» میاندازد که هنگام طوفان و طغیان بکوه (پارناس) پناه بردند و چون تمام موجودات از بین رفته بودند آن دو با پرتاب کردن سنگ زنان و مردان تازه ای را بوجود آوردند!
$ 4- تقسیمات اساطیری
(اسطوره)ها از اندیشه های مذهبی و خرافات و سحر و جادوگری و افسون کاری بدور نیستند.
«میت» و «میتولوژی» پدیده هائی از اصول غیرواقعی و عامیانه ی انگیزه های بدوی انسانهای افسانه پرداز بشمار میرود.
جنبه های سمبولیک «Symbolique» اساطیر باعث شده است که «مافوق انسانها» بوجود آیند و نیروی الهی بدانها عطا گردد و «رمز» در سیمای ناشناخته این موجودات افسانه ای مکتوم بماند تا سرودهای جاودانه بخاطر آنان ساخته شود و نقاشی ها و حجاری ها پرداخته آید.
در حقیقت علم میتولوژی علم رمزشناسی تمدن و فرهنگ کهن ملت های قدیمی است که چهره مکتوم آنانرا روشن مینماید.
با یاری این دانش است که قرنها تمدن بشر از اعماق اندیشه های داستان سرایان- سرودسازان و آهنگ پردازان خوانده میشود و مظاهر و سمبل های ناشناخته جان میگیرد و بسخن درمیآید.
آداب و عادات- سنت ها و عقاید- حتی تجارت و اقتصاد و فرهنگ کهن این ملل از کرانه های نیل گرفته تا سواحل بحر اژه و خلیج فارس و رودخانه های مقدس هند- از اعماق خطه های کهن و معابد افسانه ای نظیر آکروپل «Acropole» که روزگاری مأمن پناهندگانِ بلایای آسمانی بود یا کرنت «Corinthe» و آتن «Athenes» و تیرنت «Tirynthe» و میسن «Mycenes» نور ایمان مردیکه به موجودات ناشناخته عشق میورزیدند یا می هراسیدند و بخاطر آنان معابد سر بفلک برکشیده بنا مینهادند یا سرودسازان از قهرمانی و شجاعت و دلاوری آنان سرودها میساختند هنوز درخشان است.
افسانه ها و اساطیر یونان دارای مراحل گوناگونی هستند که هر دسته از آنان مبیّن یک دوره از زندگی انسان های نخستین بشمار میرود و بر سنت کلاسیک به سه دوره تقسیم میشوند:
1- دوره حماسی (قهرمانی) 2- دوره تراژیک 3- دوره فلسفی. خود این طبقه بندی نیز بدو دسته تقسیم میشود بدین معنی که در اساطیر هر ملت یکدسته مربوط به قهرمانان و نام آوران و اعمال برجسته آنان است نظیر 12 کار هرکول که بجای خود توضیح داده خواهد شد.
دسته دیگر قهرمانهائی هستند که در طول تاریخ اهمیت یافته و جنبه الوهیت پیدا کرده اند.
بنابراین بخوبی میتوان دریافت که خدایان ساخته و پرداخته دست انسانها یا اندیشه پردازی آنان است.
قهرمانان زمینی سیمای جاودانه گرفته اند و این اندیشه خام که خدا منبعث فکر انسانهاست نیرو یافته تا بجائی که نابخردان کم دانش گفتند که انسان خدا را آفرید و از توحید نیز گامی فراتر بسوی کفر برداشتند و خدایان افسانه ای ساختند (ای خدا... ای زاده پندار من...)!
گاهی یکی از آن خدایان یونانی با مردم عادی نزدیکی میکند و فرزندی که از آنان بوجود میآید جزو قهرمانان میشود «Heros».
این قهرمانان دارای سنت خاص خود و رسوم و نیایش مخصوصی هستند. در ایلیاد همر نخستین بار اندیشه قهرمان سازی بچشم میخورد.
آشیل «Achille»- آژاکس «Ajax»- اولیس «Ulysse» قهرمانانی هستند که در نبرد (تروآ Troie) سیمای شجاعانه خویش را نمودار میسازند. هر ناحیه و سرزمینی در یونان شجاعانی دارد که به آنها میبالد و بعنوان مثال آتن مقدم (تزه Thesee) را گرامی میدارد و مردم (تب Thebes) و (لابداسید Labdacides) و (بئوسی Beotie) نیز قهرمانان و دلاوران مخصوص بخود دارند.
در عهد کلاسیک یونان (قرن پنجم قبل از میلاد) مردان سیاسی- فلاسفه و شاعرانی نظیر (پریکلس)- (افلاطون) و (سوفوکل) نیز دارای مقام قهرمانی شدند و رسوم خاص مذهبی درباره آنان معمول و مجری میشد.
بنابراین نیاز ذهنی بشر و اضطراب ناشناخته ای که بر اندیشه او حکومت میکند باعث میشود که برای علت وجودی عناصر و پدیده های طبیعی علل و مفاهیمی بسازد و بدانها جان بخشد تا بصورت خدایان افسانه ای درآیند و رسوم و سنت های خاص پیدا کنند.
دانشمند برجسته علم میتولوژی (دوپوئی Dupuis) در کتاب معروف خود بنام (منشاء تمام مراسم مذهبی(4)) درباره خدایان یونان مینویسد که آنان جز تجسم عناصر طبیعی چیز دیگری نیستند و هر خدائی یک منشاء آسمانی و اصل ستاره ای دارد.
با توجه باینکه در ادوار گذشته هیچگونه وسیله ای برای حفظ حوادث تاریخی وجود نداشته و روایت افسانه ها و داستانها (اعم از میهنی- مذهبی و اسطوره ای) سینه بسینه نقل شده و هر نسل شاخ و برگی تازه بر آن افزوده است آنوقت روشن میشود که وقوف به حقایق تمدن ها و فرهنگ های گذشته هرگز بآسانی مقدور و میسر نخواهد بود.
البته سنگ نوشته ها و ظروف و اشیائیکه از دل خاک بیرون آمده است قسمتی از مجهولات را روشن میکند ولی هرگز اندیشه های ستایشگری انسانهای صد قرن پیش را روشن نمیسازد زیرا هر نسل بر این رسوم و اندیشه ها چیزی افزود یا از آن کاست تا بجائی که: گر تو به بینی نشناسیش باز...!
از داستانها آنچه که امروز در دسترس ما است با وجود مسخ شدن قیافه واقعیِ آن افسانه ها جاودانه مانده است که حاوی معانی عمیق اجتماعی و نمودار (سمبل) و سیمای رمزی و استعاری است.
گاهی اساطیر حاوی مواعظ و حکم هستند و زمانی تشبیهات شاعرانه و عشق ورزیهای عارفانه دارند.
در (سمبل)ها اثری نهفته است که اندیشه مردمی بزرگ را که خود خالق خدایان بوده اند روشن میسازد.
مبارزه انسان علیه نیروهای طبیعی در اکثر این افسانه ها بخوبی روشن است همچنین استحاله قهرمان ها تا سرحد خدائی یکی از مباحث جالب عمل میتولوژی است که بعنوان نمونه می توان این امثال را نقل کرد: یکی از فرزندان ایوان «Ion» نوه هِلن و پسر آپولون و (کرئوس Creuse) بنام (سکروپس Cecrops) که نخستین پادشاه اسطوره ای آتن است و نیم بدن او انسان و نیم دیگرش افعی بود (آگلوروس) را بهمسری گرفت و از او صاحب یک پسر و سه دختر شد.
بر طبق اساطیر موجود (سکروپس) به خطه (آتیک Attique) تمدن داد و رسوم و سنت های مذهبی را بدانها آموخت و ستایشگری زئوس خدای خدایان را باب نموده و نیایش خدایان المپ را رونق بخشید(5).
همچنین داستان (کادموس Cadmos) برادر (اروپ) که از قهرمان های بنام یونانی و صاحب سنتی خاص است یا افسانه دردناک ادیپ «Oedipe» فرزند (لائیوس و ژوکاست(6)» که قهرمان یکی از معروفترین تراژدیهای افسانه ای یونان است و از دودمان (کادموس) بشمار میرود از زبان و قلم دهها نویسنده و متفکر پیش از میلاد مسیح تا بامروز بسان (کینه تون Kinethon) شاعر معروف قرن هشتم پیش از میلاد و اشیل «Eschyle» (قرن ششم پیش از میلاد) و تراژدی سوفوکل (406-496 قبل از میلاد) که ارسطو آنرا شاهکار اندیشه های عالی انسانی میدانست یا شاهکار جاویدان (اری پید «Euripide» 406-474 قبل از میلاد) و ادامه داستان تا قرن هفدهم که پی یر کرنی (1684-1606) تراژدی جالبی در 5 قسمت درباره زندگی «ادیپ» نوشت و پس از او ولتر 1778-1694 و در عصر ما شاعر اطریشی (هوفمان اشتال) 1929-1874 نویسنده تراژدی ادیپ یا آندره ژید (1951-1869) و بالاخره ژان کوکتو همه سیمای جاودانه این قهرمان اسطوره ای را روشن ساختند.

پی نوشت ها :

1- ایلیاد و ادیسه را دانشمند فقید سعید نفیسی ترجمه و بنگاه نشر کتاب آنرا منتشر ساخت.
2- اوید در سال 43 قبل از میلاد مسیح متولد شد و شصت سال زندگی کرد و مؤلف اثر برجسته و کم نظیری است بنام (استحاله Metamorphose) و همچنین (هنر دوست داشتن). «اوید» دوست ویرژیل «Virgile» و هراس «Horace» بود.
3- دیونیزوس یکی از خدایان درجه اول یونان است که پسر زئوس خدای خدایان و «سمله Semele» بود. همسر دیگر زئوس بنام «هرا Hera» بر اثر حسادت ترتیبی داد که سمله سوزانده شد ولی در آخرین لحظات زئوس توانست فرزند خود دیونیزوس را از بطن او جدا کند و چون طفل نارس بود او را در ران خود جای داد تا بموقع متولد شود.
پس از تولد، نوزاد باز هم از حسادت هرا مصون نماند و بناچار پدرش زئوس او را بصورت بچه بزی درآورد و حوری ها (Nymphes) مأمور تربیت او شدند.
دیونیزوس خدای شراب است و در تمام سرزمین های پهناور روی زمین نفوذ خویش را توسعه داده است. (در جای مناسب مفصلاً راجع باین خدای درجه اول توضیح خواهیم داد.)
4- De L’ origine de tous les cultes
5- در مبحث «آتنا» مفصلاً راجع به سکروپس صحبت خواهد شد.
6- Laios - Jocaste

منبع: فاطمی، سعید، (1387)، مبانی فلسفی اساطیر یونان و روم، تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم.